این نظر توسط نرگس در تاریخ 1392/11/19 و 21:38 دقیقه ارسال شده است
خخخخخ خیلی باحال بود
درباره ما
به نام خدا هستم، از بچگی بزرگ شدم، تو بیمارستان به دنیا اومدم، صادره از شهرمون، همونجا بزرگ شدم، چند سال سن دارم، بابام مرد بود، تو دوران کودکیم بچه بودم، با رفیقام دوست شده بودم، دو تا داداش دارم که با هم برادرن، به دوست داشتن علاقه دارم، قصد ازدواج نه دارم، بعضی شبها که می خوابم خواب می بینم، تو خونمون زندگی می کنیم، تا حالا نمردم